روز از نو!
امروز همهچیز در دانشگاه عادی بود!
همه درگیر روزمرههای همیشگی بودند و هیچ صحبتی از اتفاقات نبود!
همه یادشون رفته بود یک هفته چی به سرشون اومد!
تا آخر هفتهی پیش، دست و دل کسی به کاری نمیرفت و اون احساسات ناشی از تحقیر، سرکوب و خفقان همچنان ادامه داشت!
اما از ابتدای این هفته انگار قبلش هیچ اتفاقی نیفتاده بوده!
حتی در توییتر هم ملت اول درگیر اون آدم بیشعوری شدن که برخورد زنندهای با اون کودک داشت، بعد آلودگی هوای تهران، شیوع آنفولانزا، بوی بد تهران و ... به ترتیب اولین مسائلی بودن که موضوع صحبتها رو عوض کرد. البته که هنوز اینترنت سیستان و بلوچستان هم وصل نشده اما کی اهمیت میده؟ حالا هرازچندگاهی کسی تحلیلی ارائه میکنه، نظریهای میده، چهارتا هورا میشنوه و دلخوش میشه به همین های و هوهای الکی! چند روز دیگه هم لابد میگن بسه دیگه! خسته شدیم! دیگه اینقدر ناامیدانه و ناراحتکننده حرف نزنین!
البته از جنبهی دیگه هم میشه به این موضوع نگاه کرد: قدرت زندگی!
یادمه یه بار با یه نفر در کردستان صحبت میکردیم، از زمان جنگ در اونجا پرسیدیم. میگفت جزء عادی زندگیمون شده بود و اینجوری نبود که چون جنگه و حتی بمب میزنن بیرون نریم، مدرسه نریم و ... زندگی در همون حالت جریان داشت.
قطعا انتظار ندارم که زندگیها متوقف بشه تا یه اتفاقی بیفته اما حداقل انتظار میره حالا که همه چهرهی واقعی اینا رو ا دیدن و با تمام وجود حس کردن، اون دغدغهمندی رو در کنار روزمرهشون داشته باشن. امیدوارم اینطوری باشه تا روزی که اتفاق بزرگی بیفته.
چیز دیگه هم اینکه مطمئن شدم، زندگی حقیقی رو باید در جمعهای حقیقی دنبال کرد! دنبال آدمهای حقیقی میگردم!
بله! آنکه یافت مینشود آنم آرزوست!
- سه شنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۸، ۱۲:۳۷ ق.ظ