Thinking Out Loud

من اون سیبی‌ام که تو هنوز گاز نزدی آٔدم!

Thinking Out Loud

من اون سیبی‌ام که تو هنوز گاز نزدی آٔدم!

چه کسی می‌خواهد من و تو ما نشویم؟

پنجشنبه, ۷ آذر ۱۳۹۸، ۰۲:۴۸ ب.ظ

 

من-و-تو

امروز ۷ آذرماه روز درگذشت محمد مصدق‌ه. توی یکی از کانال‌ها یه شعری ازش گذاشته بودن که انگار دقیقا محمد مصدق جواب پست قبلی من رو داده. به همین خاطر گذاشتمش:

 

با من اکنون چه نشستن‌ها، خاموشی‌ها
با تو اکنون چه فراموشی‌هاست؟


چه کسی می‌خواهد
من و تو ما نشویم؟
خانه‌اش ویران باد


من اگر ما نشوم، تنهایم
تو اگر ما نشوی،
خویشتنی


از کجا که من و تو
شور یکپارچگی را در شرق
باز برپا نکنیم؟

 


از کجا که من و تو
مشت رسوایان را وانکنیم؟


من اگر برخیزم
تو اگر برخیزی
همه بر می‌خیزند
من اگر بنشینم
تو اگر بنشینی
چه کسی برخیزد؟
چه کسی با دشمن بستیزد؟
چه کسی
پنجه در پنجه‌ی هر دشمن دون
آویزد

 

دشت‌ها نام تو را می‌گویند
کوه‌ها شعر مرا می‌خوانند
کوه باید شد و ماند،
رود باید شد و رفت،
دشت باید شد و خواند
در من این جلوه‌ی اندوه زچیست؟
در تو این قصه‌ی پرهیز که چه؟
در من این شعله‌ی عصیان نیاز،
در تو دمسردی پاییز – که چه؟


حرف را باید زد!
درد را باید گفت!
سخن از مهر من و جور تو نیست
سخنی از
متلاشی شدن دوستی است،
و بحث بودن پندار سرور آور مهر


آشنایی با شور؟
و جدایی با درد؟
و نشستن در بهت فراموشی ـ
ـ یا غرق غرور؟!


سینه‌ام آینه‌ای است
با غباری از غم
تو به لبخندی از این آینه بزدای غبار
آشیانِ تهی ‌دست مرا،
مرغ دستان تو پر می‌سازد


آه مگذار، که دستان من آن
اعتمادی که به دستان تو دارد به فراموشی‌ها بسپارد
آه مگذار که مرغان سپید دستت
دست پرمهر مرا سرو تهی بگذارد


من چه می‌گویم، آه…
با تو اکنون چه فراموشی‌ها؛
با من اکنون چه نشستن‌ها، خاموشی‌هاست
تو مپندار که خاموشی من،
هست برهان فراموشی من!
من اگر برخیزم
تو اگر برخیزی
همه بر می‌خیزند!

 

 

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • پنجشنبه, ۷ آذر ۱۳۹۸، ۰۲:۴۸ ب.ظ
  • دوره‌گرد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی